محل تبلیغات شما
دیشب، بعد از بارون یهویی ِ تهران، یکم که هوا آروم‌تر شد هوای کلک‌چال زد به سرم. دیدم وسط ِ تابستون و میون ِ این‌همه شلوغی و بالا و پایین، سکوت و هوای خنک ِ نیمه‌شب ِ کوه رو نمیشه از دست داد. زیر ِ نور مهتاب کوه رو بالا رفتم و توی پناه‌گاه دو ساعتی خوابیدم و کم‌کم وقت آفتاب زدن بود که اومدم پایین. می‌دونی، هم‌زمان که ویلی نلسون گوش می‌دادم، به این فکر می‌کردم که اولین باری که پا به پای من میای کوه، کجای این مسیر به من میگی بابا خسته شدم، از کجا تو رو روی

يادآور ِ خودت به تو

زیباترین حقیقت ِ دنیاها

صنوبرهای یاد ِ تو

ِ ,رو ,هوای ,کوه ,می‌دادم، ,فکر ,کوه رو ,گوش می‌دادم، ,می‌دادم، به ,نلسون گوش ,ویلی نلسون

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها